جدول جو
جدول جو

معنی بذل

بذل
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، داشاد، اعطا، عتق، احسان، صفد، سماحت، بغیاز، داشات، جود، منحت، جدوا، داد و دهش، برمغاز، فغیاز، داشن، دهشت، عطیّه
تصویری از بذل
تصویر بذل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بذل

بذل

بذل
دادن چیزی را و جود کردن آن را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بخشیدن و عطا کردن. (از اقرب الموارد). دادن. (تاج المصادر بیهقی). بخشیدن. (المصادر زوزنی). دادن به طیب خاطر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

اذل

اذل
خوار تر ذلیل تر خوارتر. خوار پنداشتن کسی را خوارشمردن خوار و ذلیل گرفتن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار