معنی آتش برگ - فرهنگ فارسی عمید
معنی آتش برگ
- آتش برگ
- آتش زنه، آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، فروزینه، شیاع، پیفه، آفروزه، پد، مرخ، حطب، پوک، پده، وقود، پرهازه، هود، آتش افروز، وقید
تصویر آتش برگ
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با آتش برگ
آتش برگ
- آتش برگ
- چخماق. آتش زنه:
شد آنچنان برطوبت هوا که آتش برگ
ز سنگ قطره برون آورد بجای شرار.
حسین ثنائی
لغت نامه دهخدا
پیش برگ
- پیش برگ
- آنکه ورق اول بازی از آن او باشد کسی که ورق اول بازی را بدو دهند سر برگ، پوسته ای که پیش از پیدایش برگ ظاهر شود
فرهنگ لغت هوشیار