جدول جو
جدول جو

معنی اگرمگر

اگرمگر
گیاهی با ساقه های کرک دار، برگ های دراز و سبز، گل های خوشه ای، ارتفاع ۲ متر و ریشه ای غده دار که برخی مردم در شستشوی بدن به کار می برند
تصویری از اگرمگر
تصویر اگرمگر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اگرمگر

اگر مگر

اگر مگر
گیاهی از تیره نعناعیان که بشکل بوته هایی بارتفاع 5، 2 تا 3 متر میباشد. ساقه اش کرک دار و برگهایش دراز خوش اندام و سبز درخشان است
فرهنگ لغت هوشیار

اگر مگر

اگر مگر
تردید. شک و تردید. لیت و لعل. اِن و لو. شاید. باشد که. لم ولانسلم. قولهای مختلف. (یادداشت مؤلف) :
درین اگر مگری می رود حقیقت نیست
کجا حقیقت باشد اگر مگر نبود.
سوزنی.
و رجوع به ترکیب ’اگر و مگر’ در ذیل اگر شود
لغت نامه دهخدا

استمگر

استمگر
سِتَمگَر، ظالِم، بیدادگَر، جَبّار، سِتَمکار، گُرداس، جائِر، سِتَم کیش، ظُلم پیشِه، جَفا پیشِه، جان آزار، جایِر، جَفاجو، جَفاگَر، دُژآگاه، مَردِم گَزا، پُر جَفا، پُر جُوْرْ
استمگر
فرهنگ فارسی عمید

استمگر

استمگر
ستمگر. ظالم. جفاکار:
نبرد کرده و اندر نبرد یافته دست
دلیر گشته و اندر دلیری استمگر.
فرخی.
آخر دیری نماند استم استمگران
زآنکه جهان آفرین دوست ندارد ستم.
منوچهری، نایب شدن از کسی یا چیزی:
اصاروا الجوّ قبرک و استنابوا
عن الاکفان ثوب الساقیات.
(از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192)
لغت نامه دهخدا

اعظمگر

اعظمگر
مرکز ایالت اعظمگر که در شمال غربی در ناحیۀ بنارس قرار دارد. این شهر در قرن دهم هجری قمری ازطرف اعظمخان بنا شده است. (از قاموس الاعلام ترکی) ، واجب شدن بر کسی عقال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). واجب گردیدن عقال یعنی زکوه سال بر کسی. (از اقرب الموارد) ، بسایه شدن مردم در نیمروز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پناه بردن قوم در ظهر بسایه: اعقل القوم، عقل بهم الظل، ای لجاء وقلص عند انتصاف النهار. (از اقرب الموارد) ، قولهم ما اعقله عنک شیئاً، یعنی بگذار و رفع کن از خود شک را، هذا علی سبیل التهکم و الصواب ما اغفله بالغین و الفاء. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، در اصطلاح پزشکی قدیم، بیماری سستی زبان است بقسمی که نیروی سخن گفتن از بیمار سلب می شود و آنرا بپارسی زبان بستن نامند. و اگر در مورد طبیعت (مزاج) اعقال بکار رود منظور بسته شدن شکم باشد، مانند حبس البول (حبس البطن). (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا

اگیرمگیر

اگیرمگیر
اگرمگر. گیاهی است طبی. (یادداشت مؤلف). رجوع به اگرمگر شود
لغت نامه دهخدا

گروگر

گروگر
دادگر، از نام های باری تعالی، گَرگَر برای مِثال بدان ماند که یزدان گروگر / جهانی نو بر آورده ست دیگر (عنصری - ۶۹)
گروگر
فرهنگ فارسی عمید