معنی ازفچ - فرهنگ فارسی عمید
معنی ازفچ
ازفچ
عشقه، گیاهی با برگ های درشت و ساقه های نازک که به درخت می پیچد و بالا می رود، نویچ، دارسج، پاپیتال، نیژ، لوک، غساک، جلبوب
تصویر ازفچ
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ازفچ
ازغچ
ازغچ
اَزْغِج. گیاهی است که بر درخت پیچد و آنرا بعربی عشقه خوانند. (برهان). پیچک. ازغنج. (رشیدی). فرغند: نهال قد من از عشق زرد شد آری درخت خشک شود چون بر او تند ازغچ. درویش سقا
لغت نامه دهخدا
ازفر
ازفر
اسب بزرگ پهلو. ج، زُفْر. (منتهی الارب) ، آگاه گردانیدن. (منتهی الارب). بیاگاهانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، گمان بردن یا گمان قوی بردن، بگمان گفتن و راست برآمدن آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ازف
ازف
اَزُوْ. شهری در اوکرانی، واقع در کنار دریای ازف، در مصب دُن، دارای 17000 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
ازف
ازف
هَیْق ٌ ازف، شترمرغ نر بسیار پرریزه دار. شترمرغ بسیارزف بهم پیچیده. (منتهی الارب) ، بیاد دادن حدیث کسی را، بچه زادن زن. (از منتهی الارب). زائیدن
لغت نامه دهخدا
ازف
ازف
نزدیک رسیدن وقت کاری. اُزوف. نزدیک آمدن. (زوزنی). نزدیک شدن کوچ. قوله تعالی: ازفت الاَّزفه (قرآن 57/53) ، نزدیک رسید قیامت.
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.