جدول جو
جدول جو

معنی هلباک

هلباک
قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، پینو، رخبین، ترف، کشک سیاه، پینوک، ترپک، هبولنگ، ریخبین، لیولنگ
تصویری از هلباک
تصویر هلباک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هلباک

هلباء

هلباء
موضعی میان مکه و یمامه، و آن را روزی (جنگی) است. (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

هلباء

هلباء
مؤنث اهلب. زن بسیار موی سرین، هلبه هلباء، بلای سخت. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

هباک

هباک
فرق سر، میان سر، تارک، برای مِثال یکی گرز زد ترک را بر هباک / کز اسب اندر آمد همان دم به خاک (فردوسی - مجمع الفرس - هباک)
هباک
فرهنگ فارسی عمید

هباک

هباک
فرق سر، تارک تارک سر فرق سر: (یکی گرز زد ترک را برهباک کزاسب اندرآمد همانگه بخاک) (شا. لغ)
هباک
فرهنگ لغت هوشیار

هلاک

هلاک
مرگ نیستی نابودی سیز -1 (مصدر نیست شدن مردن درگذشتن، نیستی مرگ: (هزاردشمنم ارمیکنندقصدهلاک گرم تو دوستی ازدشمنان ندارم باک) (حافظ) یابه هلاک انجامیدن، نابودشدن هلاک شدن: (ودلیل برین جانور که اگرغذا نیابد سست گرددوبهلاک انجامد) مردن، نیست شدن، گمشدن
هلاک
فرهنگ لغت هوشیار

هلاک

هلاک
نیست شدن، مردن در اثر حادثۀ بد و ناگوار، کنایه از بسیار مشتاق و آرزومند
هلاک
فرهنگ فارسی عمید