معنی ناکامکار - فرهنگ فارسی عمید
معنی ناکامکار
- ناکامکار
- آنکه به مراد خود نرسیده، ناکامران، ناکامروا، ناکامیاب، محروم
تصویر ناکامکار
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ناکامکار
ناکامگار
- ناکامگار
- مقابل کامگار، ناکام، ناکامروا، ناکامیاب،
- ناکامگار کردن:
پر کام و آرزو دل بیچارۀ مرا
ناکامگار کرد دل کامگار او،
فرخی
لغت نامه دهخدا
ناکردکار
- ناکردکار
- آنکه بر حقیقت هیچ کار آگاه نباشد. (ناظم الاطباء). رجوع به ناکرده کار شود
لغت نامه دهخدا
ناکامیاب
- ناکامیاب
- مقابل کامیاب، ناکام، ناکامروا، نابرخوردار، نامتمتع، بی نصیب، محروم، ناموفق، به کام نارسیده
لغت نامه دهخدا