معنی لعبت لعبت هر چیزی که با آن بازی کنند، بازیچه، اسباب بازی، عروسککنایه از دلبر، معشوق زیبا، چشم و چراغ، سرو خوش رفتار، صنم برای مثال گفته امت مدحتی، خوب تر از لعبتی / سخت نکوحکمتی، چون حکم بن معاذ (منوچهری - ۱۷) تصویر لعبت فرهنگ فارسی عمید