جدول جو
جدول جو

معنی گرد گرفتن

گرد گرفتن
اطراف و جوانب کسی یا چیزی را گرفتن
کنایه از محاصره کردن
تصویری از گرد گرفتن
تصویر گرد گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گرد گرفتن

گرد گرفتن

گرد گرفتن
پاک کردن گرد و غبار چیزی زدودن گرد، پوشیده شدن از گرد و غبار. گرد گرفتن کسی یا چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار

گرد گرفتن

گرد گرفتن
از چیزی گرد ستردن. پاک کردن گرد. زدودن گرد
لغت نامه دهخدا

گرد گرفتن

گرد گرفتن
گردکسی یا چیزی را گرفتن. اطراف و جوانب او را گرفتن. محاصره کردن. اِغتفاق. (از منتهی الارب) :
گسست و به خاک اندر آمد سرش
سواران گرفتند گرد اندرش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

گرم گرفتن

گرم گرفتن
کنایه از با کسی به گرمی و محبت صحبت کردن، اظهار دوستی کردن
گرم گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

گرم گرفتن

گرم گرفتن
گرم گرفتن با کسی. اظهار دوستی کردن با وی معاشرت کردن: یکی دو نفر از شاگردهای تنبل با او گرم گرفتند آن هم برای اینکه از روی حل مسئله ریاضی و تکلیفهای او رو نویس بکنند
فرهنگ لغت هوشیار

گردن گرفتن

گردن گرفتن
اقرار کردن مقر آمدن، بعهده گرفتن پذیرفتن: خدا چنانکه داناست برآنکه من آنرا گردن گرفته ام
فرهنگ لغت هوشیار

گرد گرفته

گرد گرفته
پاک شده از گرد و غبار، پوشیده از گرد و غبار: مویهاشان از هم برکرده و رویها گرد گرفته. محاصره شده
فرهنگ لغت هوشیار