جدول جو
جدول جو

معنی گام

گام
فاصلۀ میان دو پا هنگام راه رفتن، قدم
لجام
هشت نت که به ترتیب طبیعی صداها پشت سر هم باشد
گام برداشتن: به راه افتادن، قدم بر داشتن
گام برگرفتن: به راه افتادن، قدم بر داشتن، گام برداشتن
گام بیرون نهادن: قدم بیرون گذاشتن، از حد خود تجاوز کردن
گام زدن: قدم زدن، قدم برداشتن، راه رفتن، برای مثال اگر گامی زدم در کامرانی/ جوان بودم چنین باشد جوانی (نظامی۲ - ۲۶۳)
گام سپردن: راه پیمودن، طی طریق کردن
گام شمردن: قدم برداشتن، گام زدن، از روی حساب و به احتیاط قدم برداشتن
گام گذاردن: قدم گذاشتن، گام نهادن
گام گذاشتن: قدم گذاشتن، گام نهادن
گام نهادن: قدم گذاشتن
تصویری از گام
تصویر گام
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گام

گام

گام
توالی طبیعی هشت نُت موسیقی که به طور طبیعی پشت سر هم قرار بگیرند
گام
فرهنگ فارسی معین