فاصلۀ میان دو پا هنگام راه رفتن، قدم لجام هشت نت که به ترتیب طبیعی صداها پشت سر هم باشد گام برداشتن: به راه افتادن، قدم بر داشتن گام برگرفتن: به راه افتادن، قدم بر داشتن، گام برداشتن گام بیرون نهادن: قدم بیرون گذاشتن، از حد خود تجاوز کردن گام زدن: قدم زدن، قدم برداشتن، راه رفتن، برای مثال اگر گامی زدم در کامرانی/ جوان بودم چنین باشد جوانی (نظامی۲ - ۲۶۳) گام سپردن: راه پیمودن، طی طریق کردن گام شمردن: قدم برداشتن، گام زدن، از روی حساب و به احتیاط قدم برداشتن گام گذاردن: قدم گذاشتن، گام نهادن گام گذاشتن: قدم گذاشتن، گام نهادن گام نهادن: قدم گذاشتن فاصلۀ میان دو پا هنگام راه رفتن، قدم لجام هشت نت که به ترتیب طبیعی صداها پشت سر هم باشد گام برداشتن: به راه افتادن، قدم بر داشتن گام برگرفتن: به راه افتادن، قدم بر داشتن، گام برداشتن گام بیرون نهادن: قدم بیرون گذاشتن، از حد خود تجاوز کردن گام زدن: قدم زدن، قدم برداشتن، راه رفتن، برای مِثال اگر گامی زدم در کامرانی/ جوان بودم چنین باشد جوانی (نظامی۲ - ۲۶۳) گام سپردن: راه پیمودن، طی طریق کردن گام شمردن: قدم برداشتن، گام زدن، از روی حساب و به احتیاط قدم برداشتن گام گذاردن: قدم گذاشتن، گام نهادن گام گذاشتن: قدم گذاشتن، گام نهادن گام نهادن: قدم گذاشتن