خجسته، مبارک، کلمۀ تحسین، زهی، خوشا، آفرین، برای مثال فری آن فریبنده زلفین مشکین / فری آن فروزنده رخسار دلبر (فرخی - ۱۴۷)، عجیب، شگفت انگیز، برای مثال خال ز غالیه نهد هرکس و روی سیب را / خال ز خون نهاد ماه اینت مشاطۀ فری (خاقانی - ۴۲۹)
شکافتن چیزی را بصلاح باشد یا بفساد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دروغ بربافتن. (منتهی الارب). اختلاق کذب. (از اقرب الموارد) ، بریدن موزه و توشه دان و مانند آن را جهت اصلاح و ساختن آنرا. (منتهی الارب) ، سیردر زمین. (از اقرب الموارد) ، سرگشته گردیدن، مدهوش گشتن، بشگفت آمدن به کار خود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)