آتشزنه، چیزی که با آن آتش روشن کنند مانند خار و خاشاک و هیزم نازک، آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، پد، حطب، شیاع، وقود، آفروزه، پده، پوک، آتش برگ، مرخ، پرهازه، وقید، پیفه، هود، آتش افروزبرای مثال شرری را که جست ز آهن و سنگ / بی فروزینه مشکل است درنگ (جامی۱ - ۱۵۶)آتشزنه، چیزی که با آن آتش روشن کنند مانندِ خار و خاشاک و هیزم نازک، آتَش گیرِه، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، پُد، حَطَب، شَیاع، وَقود، آفروزه، پُدِه، پوک، آتَش بَرگ، مَرخ، پَرهازِه، وَقید، پیفِه، هود، آتَش اَفروزبرای مِثال شرری را که جست ز آهن و سنگ / بی فروزینه مشکل است درنگ (جامی۱ - ۱۵۶)