زن فاحشه، قحبه، زن بدکار، برای مِثال ای پسر گیتی زنی رعناست بس غر با فریب / فتنه سازد خویشتن را چون به دست آرد غریب (ناصرخسرو - لغت نامه - غر)، نامرد، مخنث، برای مِثال همچو خوبی دلبری مهمان غر / بانگ چنگ و بربطی در پیش کر (مولوی - ۱۰۱۵)
قر، جنباندن جز یا تمام بدن از روی ناز قر و غربیله: ناز و ادا و اطوار قر و غمزه: جنبانیدن جز یا تمام بدن از روی ناز و توأم با اشاره چشم و ابرو قر و فر: کنایه از آرایش و زینت یا غر و غمزه