جدول جو
جدول جو

معنی طبی

طبی
مربوط به طب مثلاً مراقبت های طبی،
دارای کاربرد در طب مثلاً تجهیزات طبی،
ساخته شده براساس اصول علمی پزشکی برای پیشگیری یا درمان بیماری و ضایعۀ جسمی مثلاً عینک طبی، کمربند طبی
تصویری از طبی
تصویر طبی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طبی

طبی

طبی
پزشکی درمانی سر پستان، چهار پایه باز گردانیدن، خواندن، کشیدن، فرو هشتگی سر پستان منسوب به طب مربوط به امور پزشکی پزشکی: اعمال طبی. یا صابون طبی. صابونی که در طبابت به صورت گرد در دواهای مختلف دندان پزشکی به کار می رود یا به عنون گندزدایی و ضد عفونی های جلدی استعمال شود. یا لغت طبی. فرهنگ شامل لغات و اصطلاحات مربوط به طب
فرهنگ لغت هوشیار

طبی

طبی
منسوب به ’طِب’. لغت طِبی، کتاب فرهنگ کلمات مربوط به طب
لغت نامه دهخدا

طبی

طبی
سر پستان مادیان و سِباع و خر و اسب و ناقه و جز آن. ج، اَطباء. (منتهی الارب) (آنندراج). و فی المثل: جاوَزَالحزام ُ الطبیین، ای اشتد الامر و تفاقم. (منتهی الارب). پستان چارپا. (غیاث اللغات). پستان سباع. (دهار). پستان گوسفند و اشتر و سباع. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

طبی

طبی
خِلف ُ طَبی ٌ، سر پستان مجیب که همواره شیر آید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

طبی

طبی
بازگردانیدن: یقال طبیته عنه، بازگردانیدم او را از وی. خواندن و کشیدن کسی را: طبیته الیه، خواندم وی را بسوی وی کشیدم. (منتهی الارب) (آنندراج). خواندن. (تاج المصادر بیهقی) ، نیک فروهشته و سست گردیدن سر پستان شتر ماده. یقال: طبیت الناقه طبیاً شدیداً. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

بطی

بطی
کند درنگین آهسته کند آهسته مقابل سریع تند، سست رو، درنگ کننده
بطی
فرهنگ لغت هوشیار