معنی صورت کشیدن صورت کشیدن صورت کردن، تصویر ساختن، نقاشی کردن، پنداشتن، تصور کردن، چیزی را خلاف واقع نمودن، گزارش دروغ دادن، ساختن پیکری شبیه انسان یا چیز دیگر تصویر صورت کشیدن فرهنگ فارسی عمید
صورت کشیدن صورت کشیدن عکس کشیدن. تصویر کشیدن. نقاشی. رجوع به صورت برکشیدن، صورت برداشتن و صورت کردن شود لغت نامه دهخدا
کدورت کشیدن کدورت کشیدن ممت کشیدن رنج بردن: (با آنکه من ندارم کاری بکاری مردم دایم کشم کدورت از رهگذار مردم) (صائب) فرهنگ لغت هوشیار
نوره کشیدن نوره کشیدن نوره مالیدن: اژه کشیدن اژه مالیدن مالیدن نوره به بدن واجبی کشیدن فرهنگ لغت هوشیار
هورا کشیدن هورا کشیدن با صدای بلند و ممتد هورا گفتن: میزدند و میرقصیدند میخواندند و هوارا میکشیدند فرهنگ لغت هوشیار
حسرت کشیدن حسرت کشیدن حسرت خوردن: نه تنها شانه حسرت میکشد از تار گیسویش دل آئینه هم داغ است از محرومی رویش. فطرت (از آنندراج) لغت نامه دهخدا