معنی سور
- سور
- مهمانی، بزم، جشن،
برای مثال خوان کشید او را کرامت ها نمود / آن شب اندر کوی ایشان سور بود ، خوشی، شادی(مولوی - ۸۲۱)
اسب یا استر یا خر که خط سیاهی در پشت او از یال تا دمش کشیده شده باشد، برخی مردم آن را خوش یمن نمی دانند و به این سبب می گویند سور از گله دور
انسان یا حیوانی که از دیگران برمد و دوری کند
رنگ سرخ، رنگ خاکستری
بارۀ شهر، دیوار دور شهر
درختی پیوسته سبز، از ردۀ مخروطیان، دارای برگ های فلسی و میوۀ کوچک سرخ رنگ که چوب آن نیز سرخ رنگ است و در مبل سازی به کار می رود
