جدول جو
جدول جو

معنی سلسله جنباندن

سلسله جنباندن
کنایه از به حرکت درآوردن سلسله
تکان دادن زنجیر
به حرکت درآوردن و وادار ساختن گروهی به کاری
تصویری از سلسله جنباندن
تصویر سلسله جنباندن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سلسله جنباندن

سلسله جنبانیدن

سلسله جنبانیدن
متوسل شدن. خود را بصورت خاصی نمایاندن، چنانکه از در مستی و یا دشمنی درآمدن: دشمن چو از همه حیلتی فروماند سلسلۀ دوستی بجنباند. (گلستان). چون بحجت از خصم فرومانند سلسلۀ خصومت بجنبانند. (گلستان)
لغت نامه دهخدا

سلسله جنبانی

سلسله جنبانی
عمل سلسله جنبان. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

سلسله جنبان

سلسله جنبان
زنجیره جنبان، دوده برانداز شورشی، انگیزه آنکه زنجیر را جنباند، محرک باعث سبب وسیله، عاصی طاغی
فرهنگ لغت هوشیار

سلسله جنبان

سلسله جنبان
کسی که گروهی را به طریقی تحریک و رهبری کند، باعث، محرک، سلسله جنباننده
سلسله جنبان
فرهنگ فارسی عمید

سلسله جنبان

سلسله جنبان
آنکه زنجیر را جنباند. (فرهنگ فارسی معین). سبب و وسیله و باعث و موجب. (ناظم الاطباء). محرک. باعث. سبب. وسیله. (فرهنگ فارسی معین) :
دولت اگر سلسله جنبان شود
مور تواند که سلیمان شود.
وحشی.
باد بهار سلسله جنبان صحبت است
موج شراب دام پریزاد عشرت است.
صائب.
، کفیل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا