جدول جو
جدول جو

معنی سرو روان

سرو روان
کنایه از معشوقی که قامتی چون سرو دارد و به زیبایی راه می رود، سرو خرامان، سرو چمان، معشوق، برای مثال ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد / راست گویی به تن مرده روان بازآمد (سعدی۲ - ۴۱۴)
تصویری از سرو روان
تصویر سرو روان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرو روان

چرخ روان

چرخ روان
کنایه از آسمان، چَرخِ خَضرا، چَرخِ گَردان، سَقفِ لاجِورد، چَترِ کُحلی، چَرخِ مُقَوَّس، طاقِ مینا، دَریایِ اَخضَر، چَرخِ بُلند، چَرخِ اَخضَر، طارَمِ اَخضَر، چَترِ آبگون، طارَمِ فیروزِه، چَرخِ بُلَند، طاقِ اَزرَق، طارَمِ اَطلَس، طاسِ آبگون، گُنبَدِ لاجِوَردی، رِواقِ چَرخ، گُنبَدِ کَبود، طاقِ لاجِوَردی، طاقِ نیلوفَری، رِواقِ کَبود، چَرخِ نیلوفَری، چَرخِ مُقَوَّس، کِلِّۀ نیلوفَری، قُبِّهِ خَضرا، چَرخِ دولابی، چادُرِ لاجِوَردی، چَرخِ کَبود، چَرخِ دَوّار، چَرخِ مینا، چَرخِ چَنبری، سَقفِ مینا، طاقِ کُحلی، کِلِّۀ خَضرا، رِواقِ نیلگون، گُنبَدِ طارونی، چَرخِ اَخضَر، خَرگاهِ مینا، طاس نِگون، رِواقِ فَلَک، چَرخِ دولابی، چَرخِ آبنوس، چَرخِ دَوّار، طاقِ طارَم، پَردِۀ نیلگون، چَرخِ چَنبری، خَرگاهِ گَردان، چَرخِ خَضرا، چَرخِ کَبود، طاقِ مُقَرنَس، چَرخِ رَوان، تَشتِ غَربالی، چَترِ مینا، چَرخِ نیلوفَری، طاقِ فیروزِه، قُلزُمِ نِگون، چَرخِ آبنوس، خَرگاهِ سَبز، طارَمِ نیلگون، طاقِ خَضرا، طاس اَفلاک، چَرخِ مینا، رِواقِ زِبَرجَد، چَرخِ گَردان برای مِثال چنین است آیین چرخ روان / توانا به هر کار و ما ناتوان (فردوسی - ۸/۳۹۶)
چرخ روان
فرهنگ فارسی عمید

سرو چمان

سرو چمان
کنایه از معشوقی که قامتی چون سرو دارد و به زیبایی راه می رود، سَروِ رَوان، سَروِ خَرامان، معشوق
سرو چمان
فرهنگ فارسی عمید

سرو چمان

سرو چمان
سرو خرامان، سرو خوش رفتار، کنایه از معشوق خوش قد و بالا
سرو چمان
فرهنگ فارسی معین

چرخ روان

چرخ روان
چرخ. آسمان. فلک. چرخ گردان. چرخ گردنده. چرخ دوار. چرخ متحرک:
ببینم که رای جهاندار چیست
رخ شمع چرخ روان سوی کیست.
فردوسی.
چنین است آئین چرخ روان
توانا بهر کار و ما ناتوان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

خرم روان

خرم روان
شادروان. آنکه روان او شاد است:
همیشه بودشاد و خرم روان
بی اندوه باشد ز گشت زمان.
فردوسی.
چنان کاین عروس از درم خرم است
بزر بود خرم روان عنصری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

ساق روان

ساق روان
دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 34هزارگزی باختری مشهد، و2هزارگزی جنوب راه شوسۀ مشهد به قوچان. جلگه، و هوایش معتدل، و آبش از قنات، و محصولش غلات است، و 248 تن سکنه دارد که به زراعت و مالداری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

عرش روان

عرش روان
بر عرش روندگان. کنایه از انبیاء و اولیاء است. (انجمن آرا). کنایه از انبیاء و اولیاء و اهل اﷲ و اهل دل باشد. (برهان) (آنندراج). عرش وران:
سدره نشینان سوی او پر زنند
عرش روان نیز همین در زنند.
نظامی.
عرش روانی که ز تن رسته اند
شهپر جبریل بدل بسته اند.
نظامی
لغت نامه دهخدا

سرو رعنا

سرو رعنا
سرو خوشنما و آراسته، چرا که رعنا بمعنی زن خویشتن آرا باشد، گاهی مراد از این معشوق بود، سرو دورنگ. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا