سر کوچک، فزونی و بالا بودن وزن یا ارزش چیزی نسبت به چیز دیگر، سربار، اضافه بار سرک داشتن: سر داشتن و فزونی داشتن چیزی نسبت به چیز دیگر در وزن یا ارزش سرک کشیدن: به جایی سر زدن و سرکشی کردن، دزدیده از جایی به جای دیگر نظر انداختن
سر کوچک سستی پس از توانایی سر کوچک، افزونی وزن یا بهای چیزی نسبت به چیز دیگر اضافه بار، منفذی که در نهر یا جوی احداث کنند تا آب از آنجا به زمینی که باید آبیاری شود جاری گردد
دهی جزء دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران. دارای 370 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات، گردو، لبنیات و عسل است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
مصغر سر است. (برهان) ، فاضل وزن. فاضل قیمت. فاضل در اندازه. قناس در جامه. (یادداشت مؤلف) : این لباس سرک دارد. این پارچه سرک دارد. - سرک کردن، بریدن شاخهای سر درختی که برپاست. (یادداشت مؤلف). - سرک کشیدن، گردن کشیدن، چنانکه از دیواری برای دیدن خانه همسایه. (یادداشت مؤلف)
به زبان قزوینی پسر را گویند که برادر دختر است. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) : سرک سرک توره با من چو جنگ بی راهی مو عاشقم و تو دیوانۀ سرمایی. حافظ صابونی قزوینی. رجوع به پسر شود.