جدول جو
جدول جو

معنی سرغین

سرغین
سازی شیپور مانند که هنگام جنگ می نواختند، سرنا، از سازهای بادی که از لوله ای دراز چوبی یا فلزی با چند سوراخ تشکیل شده، سورنای، شهنا، سورنا، نای رومی، شاهنای، نای ترکی برای مثال غو کوس با نالۀ کرّ نای / دم نای سرغین و هندی درای (فردوسی - ۳/۵۵)
تصویری از سرغین
تصویر سرغین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرغین

سرغین

سرغین
سرنا که مخفف سورنای است و آن را نای ترکی نیز خوانند. (برهان). سرنایی باشد که آن را نای ترکی گویند و در اصل سورنای است که در عروسی و عشرت نوازند و آن را سرغینه نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج) :
چو آمد به نزدیکی رزمگاه
دم نای سرغین برآمد ز راه.
فردوسی.
خروش آمد و نالۀ کرنای
دم نای سرغین و هندی درای.
فردوسی.
بفرمودتا گیو و گودرز و طوس
برفتند با نای سرغین و کوس.
فردوسی.
ز هر سو همی کوس زرین زدند
دو سرنای روئین و سرغین زدند.
اسدی
لغت نامه دهخدا

سردین

سردین
گونه ای ماهی استخوانی که حداکثر طولش تا 25 سانتیمتر میرسد و بدنش پوشیده از فلسهای نسبتا درشت نازک و نوک تیز است رنگ بدنش سبز و در قسمتهای پشت آن خط آبی رنگ بمحاذات تیره پشت حیوان قرار دارد. پهلو ها و شکم حیوان سفید و نقره یی است ماهی مذبور را جهت تغذیه و ساختن کنسرو صید میکنند. لاتینی تازی گشته بنگرید به ساردین
فرهنگ لغت هوشیار

سرجین

سرجین
پارسی تازی گشته سرگین فضله چارپایان مانند اسب استر خر گاو و جز آن ها پهن
فرهنگ لغت هوشیار