جدول جو
جدول جو

معنی ستاره سحری

ستاره سحری
شباهنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود
تشتر، تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، کاروان کش، قدر اوّل، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی، عبور
تصویری از ستاره سحری
تصویر ستاره سحری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ستاره سحری

ستاره بحری

ستاره بحری
جانوری دریایی از تیرۀ خارپوستان با پنج بازو به شکل ستاره، دهانی که در بخش مرکزی جسم او قرار دارد، سطح بالای بدنش از خار های آهکی پوشیده شده و در بعضی از انواع آن تعداد بازوها بیشتر است، سِتارِۀ دَریایی
ستاره بحری
فرهنگ فارسی عمید

ستاره سحر

ستاره سحر
شَباهَنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود
تَشتَر، تیشتَر، سِتارۀ صُبح، سِتارۀ سَحَری، کارِوان کُش، قَدرِ اَوَّل، شِعرا، شِعریٰ، شِعرایِ یَمانی، عَبور
ستاره سحر
فرهنگ فارسی عمید

ستاره سحابی

ستاره سحابی
در علم نجوم عدۀ بی شمار از ستارگان که به شکل قطعه ابری در آسمان کشیده شده و در شب نور سفیدی از آن ها به چشم می رسد
ستاره سحابی
فرهنگ فارسی عمید

ستاره سریر

ستاره سریر
از صفات ملوک. (آنندراج). از القاب پادشاهان:
ایا ستاره سریری که آسمان کبود
ز بار حلم تو قامت بنفشه وار شکست.
حسین سنایی (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا