جدول جو
جدول جو

معنی ستاره بار

ستاره بار
آنکه چیزی مانند ستاره فرو ریزد، ستاره بارنده، کنایه از اشک ریز، گریان
تصویری از ستاره بار
تصویر ستاره بار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ستاره بار

ستاره بار

ستاره بار
در بیت زیر، باران ریز. که باران از آن ریزد. که قطرات باران از آن چکد:
بستان چنان شود که ندانیش زآسمان
چون ابر گشت بر رخ بستان ستاره بار.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

ستاره باران

ستاره باران
فروریختن چیزی از جایی به شکل فرو ریختن ستارگان، برای مِثال از شاخ شکوفه ریز گویی / کرده ست فلک ستاره باران (خاقانی - ۳۴۵)، پُرستاره
ستاره باران
فرهنگ فارسی عمید

ستاره سحر

ستاره سحر
شَباهَنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود
تَشتَر، تیشتَر، سِتارۀ صُبح، سِتارۀ سَحَری، کارِوان کُش، قَدرِ اَوَّل، شِعرا، شِعریٰ، شِعرایِ یَمانی، عَبور
ستاره سحر
فرهنگ فارسی عمید

ستاره بحری

ستاره بحری
جانوری دریایی از تیرۀ خارپوستان با پنج بازو به شکل ستاره، دهانی که در بخش مرکزی جسم او قرار دارد، سطح بالای بدنش از خار های آهکی پوشیده شده و در بعضی از انواع آن تعداد بازوها بیشتر است، سِتارِۀ دَریایی
ستاره بحری
فرهنگ فارسی عمید