سپاه را از نظر گذراندن. دیدن سپاه. دیدن لشکر را با ساز و برگ: دید چندانی که سان لشکر افلاک را بر منجم طالع خصمش نشد هرگز عیان. شفیع اثر (از آنندراج). رجوع به سان و سان دادن شود
عرض سلاح و سامان لشکر. (از آنندراج ذیل سان). عرض سپاه نمودن. (ناظم الاطباء). عرض دادن. لشکر عرض دادن: خوبان عجب که فیل مدارا و هند سان تسخیر ملک دل بتطاول حواله است. ظهوری (از آنندراج). سان دهم از قطره های خون خود صفهای دل لشکر دل بر سپاه جسم و جان خوش غالب است. ظهوری (از آنندراج)