جدول جو
جدول جو

معنی خطب

خطب
خطبه ها، سخنرانی های امام جمعه قبل از آغاز نماز، جمع واژۀ خطبه
تصویری از خطب
تصویر خطب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خطب

خطب

خطب
زنی که او را خواستگاری کرده باشند، مرد زن خواهنده. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). ج، اخطاب. یقال: هی خطبه و هو خطبها، خطب نِکح، کلمه ای است که بدان نکاح کنند ویقول الخاطب خطب و یقول المخطوب نکح و کذلک خُطب نُکح. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا

خطب

خطب
جَمعِ واژۀ خُطبَه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به خطبه در این لغت نامه شود:
بلبلان گوئیا خطیبانند
بر درختان همی کنند خطب.
فرخی.
چون از خطب فارغ شدم واجب دیدم انشا کردن فعلی دیگر. (تاریخ بیهقی).
کورند و کر هر آنکه نبینند و نشنوند
بر خاک خط ایزد و از آسمان خطب.
ناصرخسرو.
مونس جان و دل من چیست تسبیح و قران
خاکپای خاطر من چیست اشعار و خطب.
ناصرخسرو.
از بر عرش کند خطبه آن جاه و محل
هرکه از برکند از شعر و ثنای تو خطب.
سنائی.
در کتاب لطایف الاَّداب از مصنفات عتبی نوادر اخبار و بدایع خطب و اشعار او بعضی مسطور است. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا

خطب

خطب
جَمعِ واژۀ اخطب و خطباء. (منتهی الارب) (از تاج العروس) ، خُطب نُکح. رجوع به خطب نِکح شود
لغت نامه دهخدا

خطب

خطب
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه. واقع در نه هزاروپانصدگزی خاور مراغه به قره آغاج. این ده در کوهستان قرار دارد با آب و هوای معتدل و 190 تن سکنه. آب آن از چشمه ساریلی و محصول آن غلات، حبوبات و کرچک و شغل اهالی زراعت می باشد. صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

خطب

خطب
مصدر دیگر خِطبَه. خِطِیبی ̍، خواستگاری کردن زن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
تیره مایل بسرخی و زردی و یا مایل بسبزی گردیدن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا