جدول جو
جدول جو

معنی پر

پر
هر یک از ساقه های توخالی با کرک های نازکی روی آنکه پوشش تن پرندگان و وسیلۀ پرواز آن ها می باشد،
کنایه از بال جانوران پرنده، واحد اندازه گیری هر چیز کم مثلاً دو پر چای، یک پر کاه،
بن مضارع پریدن، کنار، کناره مثلاً پر بیابان، پر دامن، برگ، پسوند متصل به واژه به معنای
پرنده مثلاً تیز پر
پر افشاندن: بال و پر زدن مرغ، کنایه از ترک کردن کاری به سبب عجز از آن، تسلیم شدن
پر افکندن: کنایه از اظهار خوف، عجز و زبونی کردن، پر ریختن
پر دادن: کنایه از کسی را آزادی دادن، دور کردن، گریزاندن
پر ریختن: ریخته شدن پر پرندگان، کنایه از تو لک رفتن، کنایه از عاجز شدن، زبون گشتن، کنایه از مقهور شدن، کنایه از مجرد شدن، برای مثال آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّۀ لاغری چه خیزد؟ (امثال وحکم - ۴۷)
پر زدن: بال و پر بر هم زدن پرنده، پرواز کردن، پریدن
پر کشیدن: پر باز کردن، پرواز کردن
پر گستردن: پر گشودن، پر باز کردن، کنایه از فروتنی کردن
پر و بال: بال و پر پرنده، کنایه از توانایی، نیرو
پر و بال زدن: بال زدن پرنده، تمایل زیاد برای انجام کاری
تصویری از پر
تصویر پر
فرهنگ فارسی عمید