جدول جو
جدول جو

معنی بواعث

بواعث
باعث ها، سبب ها، علت ها، انگیزه ها، برانگیزنده ها، جمع واژۀ باعث
تصویری از بواعث
تصویر بواعث
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بواعث

بواعث

بواعث
جَمعِ واژۀ باعث. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

براعث

براعث
جَمعِ واژۀ بُرعُث. (منتهی الارب). حلقۀ دبر. (آنندراج). رجوع به برعث شود، کنایه از اسب. (انجمن آرا).
- براق چهارم فلک، کنایه از آفتاب. (آنندراج).
- ، کنایه از فلک هشتم هم گفته اند.
- براق سلیمان، کنایه از باد است. (انجمن آرا).
- براق سیرت، بسیرت براق، تندسیر: و به اتفاق، از پیش او گوری برخاست براق سیرت. (سندبادنامه)
لغت نامه دهخدا

باعث

باعث
جهت. شوند. (ناظم الاطباء). داعی. انگیزه. علت. جهت. غرض. موجب. (المنجد). مجازاً سبب. (آنندراج). ج، بَواعِث: حرام است بر من آنگه برگردد همه آن یا بعضی از آن به ملکیت من به حیلتی از حیلتها یا باعثی از باعثها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318). نزدیکی میجوید بخدا به آنچه باعث نزدیکی است. (همان کتاب 212). ممکن است که سکرت سلطنت او را بر این باعث باشد. (کلیله و دمنه). و بر اتباع فرایض و سنن و اقتفاء آثار سداد و رشاد محرض و باعثی نه باز با سر الحاد و بی دیانتی رفتند. (جهانگشای جوینی).
بخت ز آغوش من انگیخته
همچو صدف باعث ویرانیم.
ابوطالب کلیم (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا