جدول جو
جدول جو

معنی اورنج

اورنج
تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، انگور روباه، روباه رزک، روباه رزه، روباه تربک، روس انگروه، روس انگرده، سکنگور، سگنگور، سگ انگور، روپاس، بارج، پارج، اولنج، عنب الثعلب، لما، ثلثان، تاجریزی پیچ
تصویری از اورنج
تصویر اورنج
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اورنج

اورنج

اورنج
چوب خوشۀ انگور که انگور آنرا خورده باشند. (از برهان) (ناظم الاطباء). اولنج. (برهان)
لغت نامه دهخدا

اورنج

اورنج
گیاهی است از طایفۀ سلانه و در داروها بکار برند و تاجریزی و سنگ انگور و روپاس و به تازی عنب الثعلب خوانند. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان). سگ انگور و بعربی عنب الثعلب است، در داروها بکار برند. (برهان).
لغت نامه دهخدا

اسرنج

اسرنج
سرب سوخنه که آنرا بتفسانند تا سرخ شود و نمک بر آن کنند سلیقون زرگون سرنج، اسفیداج سوخته خاکستر قلعی و سرب وقتی که سخت سوخته باشد سپیده، رنگی است که نقاشان بکار برند سرنج طبقی است بی کناره که در هنگام جشن بر دو دست میگیرند و بر هم میزنند تا از آن آواز بر آید سنج
فرهنگ لغت هوشیار

اورند

اورند
تخت پادشاهی، شکوه، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر لهراسپ شاه ایران و از نوادگان کی پیشتن پادشاه کیانی
اورند
فرهنگ نامهای ایرانی