از دور به انگشت نمودن چیزی را. (آنندراج) : ترسم چو از محاق نوازی برون شوم در من کشند مرد و زن انگشت چون هلال. مجد همگر (از آنندراج). گر ز عکس رخ چون مهر تو جویند نشان عقل در حال کشد بر مه تابان انگشت. شرفشاه (از آنندراج). ، انگشتوانه. (آنندراج). و رجوع به انگشتوانه شود