جدول جو
جدول جو

معنی اشک باران

اشک باران
گریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، گریه گر، گریه ناک، اشک فشان، گریه مند، اشک بار، گرینده، اشک ریز برای مثال در میان آب و آتش هم چنان سرگرم توست / این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع (حافظ - ۵۹۴)
تصویری از اشک باران
تصویر اشک باران
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اشک باران

اشک باران

اشک باران
اشک بار:
در میان آب و آتش همچنان سرگرم تست
این دل زار نزار و اشکبارانم چو شمع.
حافظ.
و رجوع به اشکبار شود
لغت نامه دهخدا

اشک باریدن

اشک باریدن
بسیار گریستن. اشک ریختن. اشک چکیدن. اشک افشاندن:
ناامیدی بردهد اشکی که می باریم ما
رزق قارون میشود تخمی که می کاریم ما.
صائب (از آنندراج).
عَبرَه. (منتهی الارب). هتون. (تاج المصادر بیهقی). استعبار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

اشک بار

اشک بار
کسی که پی در پی گریه می کند، گِریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، اَشک فِشان، گِریِه گَر، گِریِه مَند، اَشک ریز، اَشک باران، گِریِه ناک، گِریَندِه
اشک بار
فرهنگ فارسی عمید