معنی اسب سواری اسب سواری بر اسب سوار شدن، سوار بر اسب به گردش رفتن، در ورزش اسب دوانی تصویر اسب سواری فرهنگ فارسی عمید
اسب دوانی اسب دوانی دوانیدن چند اسب با هم در میدان مسابقه برای سنجش توانایی آن ها و اسب سواران فرهنگ فارسی عمید
اسب دوالی اسب دوالی اسبی که آنرا بضرب تسمه و دوال رانند: گر زهد همی جوئی چندین بدر میر چون میدوی ای بیهده چون اسب دوالی ؟ ناصرخسرو لغت نامه دهخدا
چست سواری چست سواری چابک سواری. جلد و چالاک بودن در سواری اسب. سوارکاری: بشکسته دلیران را از چست سواری صف مرکب شده ناپیدا، در دست عنان مانده. عطار لغت نامه دهخدا
اسب داری اسب داری نگاهبانی و پرورشگری اسب، سورای براسب در حال سورای بر اسب: سال ششم ساقیی فرمودی به اسب داری و قدحی از میان در آویختی فرهنگ لغت هوشیار