معنی اجابت اجابت جواب دادن، پاسخ دادن، قبول کردن، پذیرفتن خواهش، برآوردن حاجت تصویر اجابت فرهنگ فارسی عمید
اجابت اجابت استجابت، برآوردن، پذیرش، پسند، تصویب، قبول، مستجاب، مقبول، تخلیه، دفع، قضای حاجت فرهنگ واژه مترادف متضاد
اجارت اجارت جمع اجاره اجاره ها. رهانیدن بفریاد رسیدن زینهار دادن، به مزد دادن خانه و جز آن، به مزد گرفتن، اجیر داشتن، کراء کرایه منفعت مالی که مستاء جر به موجر بپردازد، مزدوری که کسی را میدهند، تملیک منافع عقدی که بموجب آن مستاء جر مالک منافع عین مستاء جره شود فرهنگ لغت هوشیار
اجادت اجادت نیکو گردانیدن، نیک گفتن، نیک کردن، چیزی نیکو آوردن، نیک گفتاری، نیک کرداری فرهنگ لغت هوشیار