معنی اتو زدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی اتو زدن
- اتو زدن
- کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروک های آن هموار شود
تصویر اتو زدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اتو زدن
اتو زدن
- اتو زدن
- جامه را بوسیله اتو صاف و بی چین و کیس کردن یا در شلوار خط ایجاد کردن اتو کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
الو زدن
- الو زدن
- سوزانیدن با شعله. آتش زدن. مشتعل کردن. شعله ور ساختن. الو کردن: گَوَنها را الو زدن.
- الو زدن مال خود، بقیمتهای سخت نازل و ارزان فروختن
لغت نامه دهخدا
ابرو زدن
- ابرو زدن
- ابرو انداختن ابرو جنباندن اشارت کردن با ابرو دلال را اجازه و دستوری دادن با اشارت ابرو رضا نمودن با اشارت ابرو
فرهنگ لغت هوشیار
اردو زدن
- اردو زدن
- بونکیدن بر پا کردن اردو بر قرار ساختن لشکر گاه
فرهنگ لغت هوشیار