جدول جو
جدول جو

معنی گل کوبی

گل کوبی
لگد کردن گل ها، سیر و گشت در اول بهار در میان گلزار، گلگشت
تصویری از گل کوبی
تصویر گل کوبی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گل کوبی

گل کوبی

گل کوبی
لگد مالی گلها، سیر در میان گلزار در اول بهار: خدایگان جمال و خلاصه خوبی بباغ عقل درآمد برسم گل کوبی. (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار

گل کوبی

گل کوبی
مُرَکَّب اَز: گل + کوب، کوبیدن + ی، پسوند حاصل مصدر، اسم معنی، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، سیر و گشتی باشد که در اول بهار کنند و آن چنان بود که مقدم بر جمیع گلها گل زردی بشکفد و مردمان از آن گل بسیار بچینند و بر باغها رفته در حوضهای باغ ریزند و جشن کنند. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی)، سیر و گردش در باغ در فصل بهار. (ناظم الاطباء) :
خدایگان جمال و خلاصۀ خوبی
به باغ عقل درآمد برسم گل کوبی.
مولوی
لغت نامه دهخدا

طلاکوبی

طلاکوبی
زینت دادن و نقش و نگار کردن چیزی با ورق های طلا، شغل و عمل طلاکوب
طلاکوبی
فرهنگ فارسی عمید

گل کوکب

گل کوکب
کوکب، گلی زینتی پُر پَر و به رنگ های سرخ، زرد، سفید و بنفش که از طریق پیاز زیاد می شود
گل کوکب
فرهنگ فارسی عمید

خال کوبی

خال کوبی
خال کوبی، خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، کَبودی، وَشم
خال کوبی
فرهنگ فارسی عمید