انگشت کوچک دست و پا باشد و به عربی خنصر گویند. (برهان). انگشت کوچک مطلقا. شمس فخری بمعنی انگشت کوچک دست آورده و گفته: چون به استحقاق، شاهی ممالک زان اوست خاتم ملک سلیمان دارد اندر کابلج. و حق آن است که بمعنی مطلق انگشت کوچک است و خصوصیت دست از قرینۀ مقام ناشی شده. (انجمن آرا) (آنندراج). این لغت مخفف کابلیج است. رجوع به کابلیج شود
منسوب به کابل، آنچه که وابسته و مربوط به کابل باشد یا در آنجا بدست آید. یا اهلیلج کابلی. هلیله منسوب به کابل هلیله. یا تیغ کابل. تیغ ساخته کابل: (ز ترکان بسی در پس پشت اوی یکی کابلی تیغ در مشت اوی . {یا خنجر کابلی خنجر ساخته کابل: (کنون چنبری گشت پشت یلی تابد همی خنجر کابلی . {یا رقص کابلی. نوعی رقص منسوب به کابل، از مردم کابل اهل کابل
کابلج، کابلیچ، کابلچ، کالوج، انگشت کهین پای، (فرهنگ اسدی) : یا به کفش اندر بکفت و آبله شدکابلیج از بسی غمها ببسته عمر گل پا را بپا (کذا)، عسجدی (از فرهنگ اسدی چ پاول هرن)، انگشت کهین را گویند و آن رابتازی خنصر میخوانند، (جهانگیری چ لکنهو ج 1 ص 185)، انگشت کوچک دست و پا باشد، (برهان)، رشیدی بمعنی انگشت کوچک دست گفته چنانکه شمس فخری منظوم کرده: چون به استحقاق شاهی ممالک زان اوست خاتم ملک سلیمان دارد اندر کابلیج، هم رشیدی گفته که مطلق انگشت کوچک است خصوصیت دست از قرینۀ مقام ناشی شده و آن را کریشک نیز گویند، (انجمن آرای ناصری) (آنندراج)
دهی از دهستان تحت جلگه بخش فدیشه شهرستان نیشابور، واقع در 16 هزارگزی شمال فدیشه. جلگه، معتدل، سکنۀ آن 343 تن است آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و قالیچه بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)