معنی فساق - فرهنگ فارسی عمید
معنی فساق
- فساق
- فاسق ها، کسانی که مرتکب فسق شود، فاجرها، گناهکارها، جمع واژۀ فاسق
تصویر فساق
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فساق
فساق
- فساق
- تبهکار گنهکار ناراست کردار، مردی که با زن شوهر دار دوستی و هم صحبتی کند، جمع فساق فسقه فاسقین، جمع فاسق، جهمرزان نا راستکاران
فرهنگ لغت هوشیار
فساق
- فساق
- جَمعِ واژۀ فاسق، به معنی زناکار و ناراست کردار. (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به فاسق شود
لغت نامه دهخدا
فسوق
- فسوق
- بیرون شدن از فرمان خدا، خارج شدن از طریق حق و صلاح، ارتکاب اعمال زشت و گناه آلود
فرهنگ فارسی عمید