جدول جو
جدول جو

معنی غلفتی کردن

غلفتی کردن
اطراف رویه و آستر لحاف یا تشک یا جامه را وارونه به هم دوختن که چون برگردانند به صورت مطلوب درآید
تصویری از غلفتی کردن
تصویر غلفتی کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غلفتی کردن

غلفتی کردن

غلفتی کردن
غلفتی کردن لحاف. ابره را با آستر دوختن و پنبه را مساوی در میان آن دو گستردن، کاری را بروش نادرست و قلابی انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار

غلفتی کردن

غلفتی کردن
در تداول عامه غلفتی کردن لحاف، ابره را به آستر دوختن و پنبه را مساوی گستردن در میان آن دو. زیره و ابرۀ لحاف یا توشک و امثال آن را چون کیسه به هم دوختن تا در آن پنبه یا پشم نهند و بار دیگر با خطوط یا گلها آستر و ابره و پنبه را به هم دوزند. لفافه بر لحاف کشیدن، کاری را به روش ناصحیح و قلابی و الکی انجام دادن
لغت نامه دهخدا

غلغلی کردن

غلغلی کردن
جنبانیدن انگشتان در زیر بغل پهلو و کف پای کسی تا بی اختیار به خنده افتد
فرهنگ لغت هوشیار

غفلت کردن

غفلت کردن
غفلت داشتن، غفلت ورزیدن، غافل شدن، غافل بودن
غفلت کردن
فرهنگ فارسی عمید