جدول جو
جدول جو

معنی سیگارت

سیگارت
سیگار، استوانۀ کاغذی کوچک محتوی توتون برای کشیدن و دود کردن
تصویری از سیگارت
تصویر سیگارت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیگارت

سیگارت

سیگارت
اسپانیایی دی کر (دی کر دود کننده) سیگار برگ، گیلز کاغذی که در آن توتون برای کشیدن ریزند، قرقره باریک دارای نخ نازک (نخ یا ابریشم) که برای نازک دوزی به کار میرود
فرهنگ لغت هوشیار

سیگارت

سیگارت
سیگار. رجوع به سیگار شود، قرقرۀ باریک دارای نخی نازک (نخ یا ابریشم) که برای نازک دوزی و پس دوزی بکار میرود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

سیگاری

سیگاری
سیگارکش، سیگاری که در آن حشیش ریخته باشند، سیگار فروش
سیگاری
فرهنگ فارسی معین

سیگاری

سیگاری
منسوب به سیگار، سیگارفروش، (فرهنگ فارسی معین)، سیگارکش
لغت نامه دهخدا

ساگارت

ساگارت
از اقوام باستانی ایران و بنوشتۀ هرودت یکی از سه طایفۀ چادرنشین پارسی تابع شاهنشاهی هخامنشی است، آنان بزبان پارسی سخن میگفتند لباس شان چیزی بود بین لباس پارسیها و پاکیتکها، ساگارتیان هشت هزار تن سپاهی بدولت هخامنشی میدادند، آنان اسلحه ای از مفرغ یا آهن بکار نمیبردند و فقط خنجری و کمندی چرمی با خود داشتند، شیوۀ جنگ آنان چنان بود که مرد ساگارتی چون به دشمن میرسید طناب را بسوی او می انداخت و همینکه اسب یا آدمی را میگرفت او را بسوی خود میکشید، (ایران باستان ج 1 ص 739 و ج 3 ص 2190)، در کارنامۀ داریوش بزرگ در کتیبۀ بیستون (بند 14 ستون 2) آمده است: ’مردی چیترتخم نام ساگارتی بمن یاغی شد و بمردم گفت من شاه ساگارت و از دودمان هووخشتر هستم، فوراً لشکری از پارسیها و مادیها به آهنگ او فرستادم، مردی تخمسپاد نام را که فرمانبردار من است سردار سپاه کردم وگفتم بروید و این سپاه را که از من برگشته اند و خودرا سپاهیان من نمیدانند درهم شکنید، پس از آن تخمسپاد با لشکری حرکت کرد و باچیترتخمه جنگید، اهورمزد یاری خود را بمن اعطاء کرد، به ارادۀ اهورمزد سپاه من بر سپاهی که از من برگشته بود پیروز شد و چیترتخمه را گرفتند و نزد من آوردند، من گوشها و بینی او را بریدم و چشمان او را درآوردم، او را بر در سرای من در غل و زنجیر داشتند و همه مردم او را دیدند، آنگاه بفرمان من او را در آربل بدار آویختند، ’ (ایران باستان ج 1 ص 544)، رجوع به ایران گیرشمن ترجمه دکتر معین ص 76 و 77 و حاشیۀ آن و رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1473 و 1572 و 1596 و ج 3 ص 2185 و 2187 و2640 و اسارکاتی یه و سارگاتی یه و سارگارتی در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

سیگار

سیگار
برگ بریده یا خرد کرده توتون که معمولاً در کاغذ پیچیده شده و برای کشیدن دود آنرا بکار میبرند
فرهنگ لغت هوشیار

سیگار

سیگار
استوانۀ کاغذی کوچک محتوی توتون برای کشیدن و دود کردن
سیگار
فرهنگ فارسی عمید