معنی سیاه چال - فرهنگ فارسی عمید
معنی سیاه چال
سیاه چال
جای گود و تنگ و تاریک، زندان و جای تیره و تاریک در زیر زمین
تصویر سیاه چال
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سیاه چال
سیاه چال
سیاه چال
محل گود و تنگ و تاریک، زندان تنگ و تاریک: میخواهند مرا در سیاه چال فراموشی بیندازند
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه چال
سیاه چال
زندان تاریک، جای تار و گودی که کودکان را بدان ترسانند، گوی تاریک که گناهکاران را در آن بند کنند، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
سیاه سال
سیاه سال
سالی که در آن امساک باران واقع شود، (آنندراج)، خشک سال، (غیاث اللغات)، سال بسی بی باران، (ناظم الاطباء) : یک برگ سبز و یک گل سوری ببار نیست در این سیاسال امید بهار نیست، شیخ علینقی کمره ای (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سیاه ال
سیاه ال
اَل، درختی از خانوادۀ زغال اخته با برگهای دراز نوک تیز، گلهای زرد رنگ، میوۀ سرخ ترش مزه و چوب سفت و سخت که در جنگل های مازندران می روید، آل، سَل، سال
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.