جدول جو
جدول جو

معنی سرم

سرم
محلول آب مقطر حاوی موادی مانند املاح، ویتامین و مانند آنکه برای تغذیه یا درمان به بیمار تزریق می شود
تصویری از سرم
تصویر سرم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرم

سرم

سرم
دارویی که برای جلوگیری از مرض به بدن تزریق میکنند، خون آبکی
سرم
فرهنگ لغت هوشیار

سرم

سرم
خون آبکی، دارویی مایع حاوی مواد قندی یا ویتامین ها یا سایر داروهای حیاتی که جهت جلوگیری از بیماری یا برای ادامه حیات از محفظه ای شیشه ای یا پلاستیکی به وسیله لوله پلاستیکی توسط سرنگ مخصوص از طریق سرخ رگ به بدن بیمار تزریق
سرم
فرهنگ فارسی معین

سرم

سرم
کَنگَر، گیاهی با برگ های بریده و خاردار و ساقه های سفید کوتاه و ستبر که در پختن بعضی خوراک ها به کار می رود، سَرم
سرم
فرهنگ فارسی عمید

سرم

سرم
لفظ ترکی است بمعنی دوال خراشیده. (غیاث اللغات). دوالی که روی آن را خراشیده باشند تا نرم شود و به همین مناسبت کسی را که از بسیاری کار دستها پینه بسته باشد سرم دست گویند. (آنندراج) :
از بهر پای باز تو صیاد لامکان
از پشت شیر لجۀ خضرا کشد سرم.
؟ (از رشیدی).
رجوع به سیرم شود
لغت نامه دهخدا

سرم

سرم
دهان روده که مخرج ثفل است. (غیاث) (آنندراج). اندرون دبر مردم. ج، اسرام. (مهذب الاسماء). نام دیگر معاء مستقیم است. (از ابوعلی سینا در قانون ص 215)
لغت نامه دهخدا

سرم

سرم
کلمه ای است که بدان سگ را زجر کنند، فیقال: سَرْماً سَرْماً. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا