محل سایه. جائی که سایه افتاده باشد. مخفف سایه گاه: بجم گفت کای خستۀ رنج راه در این سایگاه از چه کردی پناه. اسدی. فروماند خسرو در آن سایگاه چو سایه شده روز بر وی تباه. نظامی. رجوع به سایه شود
محل، مکان، هر نقطه و محلی که کسی یا چیزی در آن قرار بگیرد، کنایه از مقام، مرتبه، خانه، سرا، منزل، لُژ، کنایه از فرصت، مجال، برای مِثال اگر سستی آرید یک تن به جنگ / نمانَد مرا جایگاهِ درنگ (فردوسی - ۲/۴۰۱)، کنایه از عوض، بدل
محل استقرار نیروی نظامی، جا، مکان، کنایه از مقام، قدر، مرتبه، برای مِثال از این هر یکی را یکی پایگاه / سزاوار بگزید و بنمود راه (فردوسی۴ - ۲۹)، درگاه، آستانۀ خانه، جای پا