لاغر و ضعیف، افسرده و رنجور، برای مثال دردمندی من سوختۀ زار و نزار / ظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست (حافظ - ۱۶۶ حاشیه) در حالت بیچارگی و ناتوانی، خوٰار و زبون، زار و وار، زاروارلاغر و ضعیف، افسرده و رنجور، برای مِثال دردمندی من سوختۀ زار و نزار / ظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست (حافظ - ۱۶۶ حاشیه) در حالت بیچارگی و ناتوانی، خوٰار و زَبون، زار و وار، زاروار