راه بردن و به رفتن واداشتن چهارپایان یا سپاه یا لشکر و مانند آن ها، به حرکت درآوردن وسیلۀ نقلیه بیرون کردن، طرد کردن، از پیش خود دور کردن کنایه از اجرا کردن، کنایه از جاری ساختن، روان کردن کنایه از گفتن، بیان کردن کنایه از انجام دادن، کردن کنایه از به همراه بردن کنایه از گذراندن، سپری کردن کنایه از قرار دادن تیر در کمانراه بردن و به رفتن واداشتن چهارپایان یا سپاه یا لشکر و مانند آن ها، به حرکت درآوردن وسیلۀ نقلیه بیرون کردن، طرد کردن، از پیش خود دور کردن کنایه از اجرا کردن، کنایه از جاری ساختن، روان کردن کنایه از گفتن، بیان کردن کنایه از انجام دادن، کردن کنایه از به همراه بردن کنایه از گذراندن، سپری کردن کنایه از قرار دادن تیر در کمان