جدول جو
جدول جو

معنی دمگل

دمگل
میله یا دنبالۀ باریکی که گل را به ساقه یا شاخه متصل می سازد
تصویری از دمگل
تصویر دمگل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دمگل

دمگه

دمگه
محل کار گذاشتن دم در کنار کوره، کوره زرگران و آهنگران و مسگران، گلخن حمام
فرهنگ لغت هوشیار

دمبل

دمبل
آلتی است که در ورزشهای بدنی بخصوص زیبایی اندام یکار رود و آنرا معمولا یک جفت است که هر کدام را در یک دست گرفته ضمن باز و بسته کردن دست عضلات بازو پشت بازو ساعد و کتف را تقویت میکند. یا دمبل صفحه یی دمبلی که وزن آن با اضافه کردن و کم کردن صفحات مختلف قابل تغییر است. یا دمبل قالبی دمبلی که وزن آن ثابت است و فابل کم و زیاد کردن نیست برای جثه های مختلف از 4 کیلویی تا 12 کیلویی (یک جفت) وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار

دنگل

دنگل
اَحمَق، کُودَن، کَم خِرَد، اَبلَه، بَدخِرَد، خَرطَبع، تاریک مَغز، گَردَنگَل، خُل، لادِه، کاغِه، فَغاک، سَبُک رای، کَهسَلِه، کانا، گول، غَمر، بی عَقل، تَپَنکوز، دَنگ، خام ریش، غُتفَرِه، ریش کاو، نابِخرَد، اَنوَک، دَبَنگ، چِل، کَم عَقل، کَردَنگ، شیشِه گَردَن
دنگل
فرهنگ فارسی عمید

دمبل

دمبل
آلتی است که در ورزش های بدنی به خصوص زیبایی اندام به کار رود
دمبل
فرهنگ فارسی معین