جدول جو
جدول جو

معنی دغدغان

دغدغان
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، تاه
تصویری از دغدغان
تصویر دغدغان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دغدغان

دغدغان

دغدغان
داغداغان. تادانه، که درختی است. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به داغداغان و تادانه در همین لغت نامه و در دایرهالمعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا

دغدغان

دغدغان
دهی از دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر. سکنۀ آن 251 تن. آب آن از دو رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

دیدوان

دیدوان
ماموری که بالای دیدگاه ایستد و هر چه از دور بیند بمافوق خبر دهد، نگاهبانان قراول
فرهنگ لغت هوشیار

دیدبان

دیدبان
شخصی را گویند که برجای بلند مانند سر کوه و بالای کشتی نشیند و هر چه از دور بیند خبر دهد
فرهنگ لغت هوشیار