معنی خودتراش خودتراش آلتی کوچک با تیغ تیز برای تراشیدن ریش و موهای بدن، مدادتراش تصویر خودتراش فرهنگ فارسی عمید
خودفروش خودفروش آنکه خود را در معرض استفاده شهوت کسان قرار دهد و از آنجا کسب معاش کند، متکبر خود پرست فرهنگ لغت هوشیار
خوش تراش خوش تراش نیکو تراشیده: بلور خوشتراش مجسمه خوش تراش، خوش شکل زیبا اندام خوش تراش فرهنگ لغت هوشیار
خوش تراش خوش تراش ویژگی آنچه خوب تراش خورده است، کنایه از ویژگی آنکه اندام زیبا و متناسب دارد، خوش اندام فرهنگ فارسی عمید
خودفروش خودفروش روسپی، خودنما، خودستا، لاف زن، برای مِثال بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بُوَد / خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست (حافظ - ۱۶۰) فرهنگ فارسی عمید
خودفروش خودفروش آن که خود را در معرض استفاده شهوت دیگران قرار دهد و از این طریق کسب معاش کند، فاحشه، روسپی فرهنگ فارسی معین