جانوری چهارپا و کوچک تر از اسب با گوش های دراز و یال کوتاه، الاغ، درازگوش، درشت، پسوند متصل به واژه به معنای بزرگ مثلاً خربط، خرپا، خرپشته، خرچنگ، خرسنگ، خرکمان، خرمهره، کنایه از احمق، کنایه از جسم خریدار، پسوند متصل به واژه به معنای خرنده مثلاً خانه خر، مال خر، کهنه خر، گندم خر خر شدن: فریب خوردن، احمق شدن جانوری چهارپا و کوچک تر از اسب با گوش های دراز و یال کوتاه، الاغ، درازگوش، درشت، پسوند متصل به واژه به معنای بزرگ مثلاً خربط، خرپا، خرپشته، خرچنگ، خرسنگ، خرکمان، خرمهره، کنایه از احمق، کنایه از جسم خریدار، پسوند متصل به واژه به معنای خرنده مثلاً خانه خر، مال خر، کهنه خر، گندم خر خر شدن: فریب خوردن، احمق شدن