نعت فاعلی از حق. نفس الامر. حقیقت امرو مغز آن. اصل شی ٔ: حاق واقع، حاق ّ مسئله، حاق مطلب این است، وسط چیزی. (منتهی الارب). میان چیزی. (غیاث اللغات) : سقط علی حاق رأسه، آنکه با سر افتد، جئته فی حاق الشتاء. (منتهی الارب) ، در بحبوحۀ زمستان پیش او آمدم، حاق القفاء، میان پس گردن. (مهذب الاسماء) ، حاق الجوع، گرسنگی صادق، رجل حاق الرجل، مردی کامل در مردی. مردی مرد، حاق الشجاع، مردی کامل در شجاعت. کامل در دلاوری. (منتهی الارب). مَردِ مرد. دلیری دلیر. و رجوع به حاقّه شود