جدول جو
جدول جو

معنی حاق

حاق
وسط، میان چیزی، واقع و حقیقت مطلب، حقیقت امر، اصل شیء، کامل
تصویری از حاق
تصویر حاق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حاق

حاق

حاق
میان درون، آمیغ (حقیقت) راستی حقیقت شی واقع مطلب: (حاق مطل ازین قرار است)، وسط چیزی میان شی
حاق
فرهنگ لغت هوشیار

حاق

حاق
نعت فاعلی از حق. نفس الامر. حقیقت امرو مغز آن. اصل شی ٔ: حاق واقع، حاق ّ مسئله، حاق مطلب این است، وسط چیزی. (منتهی الارب). میان چیزی. (غیاث اللغات) : سقط علی حاق رأسه، آنکه با سر افتد، جئته فی حاق الشتاء. (منتهی الارب) ، در بحبوحۀ زمستان پیش او آمدم، حاق القفاء، میان پس گردن. (مهذب الاسماء) ، حاق الجوع، گرسنگی صادق، رجل حاق الرجل، مردی کامل در مردی. مردی مرد، حاق الشجاع، مردی کامل در شجاعت. کامل در دلاوری. (منتهی الارب). مَردِ مرد. دلیری دلیر. و رجوع به حاقّه شود
لغت نامه دهخدا

احق

احق
سزاوارتر به سزاتر سزاوارتر اولی صاحب حق تر راست تر بسزاتر
احق
فرهنگ لغت هوشیار