جدول جو
جدول جو

معنی جان دارو

جان دارو
دارویی که حفظ جان کند و زندگی دوباره ببخشد، نوش دارو، تریاق، پادزهر، داروی ضدزهر، برای مثال جان نالان را به داروخانۀ گردون مبر / کز کفش جان داروی بی سم نخواهی یافتن (خاقانی - ۳۶۱)، ازبین برندۀ ناراحتی، برای مثال ای سخنت مهر زبان های ما / بوی تو جان داروی جان های ما (نظامی۱ - ۱۱)
تصویری از جان دارو
تصویر جان دارو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با جان دارو

جان دارو

جان دارو
تریاقی که حفظ جان کند و زندگی بخشد نوش دارو، تریاک افیون
جان دارو
فرهنگ لغت هوشیار

جان دانه

جان دانه
جایی از پیش سرکه در کودکی نرم و جهنده باشد یافوخ
جان دانه
فرهنگ لغت هوشیار