معنی تاره تاره تار، رشته، نخ، رشتۀ باریک، تاه، تانه، تانفرق سر، میان سر، تارکتاریکتارم، خرگاه، سراپرده، گنبد، خانۀ چوبی، نردۀ چوبی یا فلزی، چوب بستی که برای تاک درست می کنند تصویر تاره فرهنگ فارسی عمید