جدول جو
جدول جو

معنی آزما

آزما
آزمودن، پسوند متصل به واژه به معنای آزماینده مثلاً بخت آزما، جنگ آزما، رزم آزما، زورآزما
تصویری از آزما
تصویر آزما
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آزما

آزما

آزما
در ترکیبات بمعنی آزماینده آید: بخت آزما جنگ آزما رزم آزما
آزما
فرهنگ لغت هوشیار

آزما

آزما
در ترکیبات به معنی آزماینده آید، جنگ آزما، بخت آزما، رزم آزما
آزما
فرهنگ فارسی معین

آزما

آزما
آزمای. مخفف آزماینده، و آن گاه که با اسمی مرکب شود، چنانکه در بخت آزما، جنگ آزما، دروغ آزما، رزم آزما، زورآزما، مهرآزما، هجرآزما، بمعانی مختلف آید. در جنگ آزمای، نبردآزمای و رزم آزمای و امثال آن به معنی دهنده و کننده جنگ و نبرد و رزم است:
سراپا بپوشید زآهن قبای
میان بست بر کین رزم آزمای.
فردوسی.
که امروز سهراب جنگ آزمای
چگونه بخنگ اندر آورد پای ؟
فردوسی.
بفرمود تا جهن رزم آزمای
شود با بزرگان لشکر زجای.
فردوسی.
چنین گفت بهرام جنگ آزمای
بنزد بزرگان پاکیزه رای.
فردوسی.
و در دروغ آزمای به معنی گویندۀ دروغ است:
دروغ آزمای است چرخ بلند
گهی شاد دارد گهی مستمند.
فردوسی.
و در مهرآزمای و زورآزمای و مانند آن بمعنی ورزندۀ مهر و ورزندۀ زور باشد:
به تنهائی سخنهائی سرایان
که گویند آن سخن مهرآزمایان.
(ویس و رامین).
بزندان فرستادش از بارگاه
که زورآزمای است بازوی جاه.
سعدی.
و در هجرآزمای و نظایر آن به معنی متحمل و بَرَنده باشد:
زندواف زندخوان چون عاشق هجرآزمای
دوش بر گلبن همی تا روز نالۀ زار کرد.
فرخی
لغت نامه دهخدا

آزمای

آزمای
در ترکیبات بمعنی آزماینده آید: رزم آزمای نبرد آزمای زور آزمای
آزمای
فرهنگ لغت هوشیار