مقابل اول، قرار گرفته در پایان، برای مثال نام تو کابتدای هر نام است / اول آغاز و آخر انجام است (نظامی۴ - ۵۳۷) آخرین، پایانی، مؤخّر، پسین، اخیر، واپسین، بازپسین، سرانجام، برای مثال آخر کار شوق دیدارم / سوی دیر مغان کشید عنان (هاتف - ۴۷) هنگام گلایه، تنبیه، تعجب و توجه دادن به کار می رود، برای مثال نه آخر تو مردی جهاندیده ای / بدونیک هر گونه ای دیده ای؟ (فردوسی۲ - ۵۹۵) آخر شدن: به پایان رسیدنمقابلِ اول، قرار گرفته در پایان، برای مِثال نام تو کابتدای هر نام است / اول آغاز و آخر انجام است (نظامی۴ - ۵۳۷) آخِرین، پایانی، مُؤَخَّر، پَسین، اَخیر، واپَسین، بازپَسین، سرانجام، برای مِثال آخر کار شوق دیدارم / سوی دیر مغان کشید عنان (هاتف - ۴۷) هنگام گلایه، تنبیه، تعجب و توجه دادن به کار می رود، برای مِثال نه آخر تو مردی جهاندیده ای / بدونیک هر گونه ای دیده ای؟ (فردوسی۲ - ۵۹۵) آخر شدن: به پایان رسیدن